کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل

معرفی کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل

یکی از کتاب‌هایی که به ما کمک می‌کند معنای زندگی خود را پیدا کنیم، کتاب انسان در جستجوی معنا اثر دکتر ویکتور فرانکل است.

انسان‌ها و فیلسوف‌های زیادی تمام زندگی خود را گذاشتند تا معنا و مفهوم زندگی آدمی را پیدا کنند و هر کدام از آن‌ها به نتیجه مشخصی رسیدند ولی واقعیت این است که معنای زندگی انسان‌ها، منحصر به فرد است و هر کسی، معنای خاصی را برای زندگی خود در نظر می‌گیرد.

کتاب انسان در جستجوی معنا یکی از زیباترین، آموزنده‌ترین و عمیق‌ترین کتاب‌هایی به شمار می‌رود که تاکنون نوشته شده است. در این کتاب فرانکل در مورد دوران اسارات خود در اردوگاه کار اجباری آلمان نازی و سپس آزادی اش از آن مخمصه صحبت می‌کند.

هسته اصلی فلسفه فرانکل این است که بگوید عمیق‌ترین آرزوی انسان پیدا کردن معنا در زندگی است و اگر بتواند این معنا را پیدا کند، می‌تواند در هر چیزی زنده بماند.

 

معنای زندگی

ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا پیرامون مسئله مهم «معنای زندگی» صحبت می‌کند. «او به جای اینکه به بی‌هوشی و پذیرش عذاب محکوم شود، تصمیم گرفت تا رنج‌هایش را در آغوش بگیرد.

به گفته فرانکل، در حالی که سرنوشت انسان در زندگی قطعاً تحت تأثیر شرایط است، اما در نهایت آزاد است که بتواند مسیر زندگی خود را انتخاب کند. حتی در بدترین وضعیت ممکن، انسان همیشه آزادی انتخاب نگرش خود نسبت به زندگی را بر دوش دارد.»

اگر شما هم تمایل دارید معنای واقعی و اصلی زندگی خود را پیدا کنید و از این راه به زندگی خود معنا ببخشید، این کتاب می‌تواند کمک زیادی به شما کند. در ادامه این مقاله از وبسایت ذهن برتر تصمیم داریم مهم‌ترین درس‌ها و آموزه‌های کتاب انسان در جستجوی معنا (در جستجوی معنای زندگی- Man’s Search For Meaning) را در کنار هم مرور و بررسی کنیم. در صورتی که شما هم تمایل دارید با مفاهیم یکی از پرفروش‌ترین و پرطرفدارترین کتاب‌های جهان آشنا شوید، تا پایان این مقاله با ما همراه بمانید.

 

آشنایی با ویکتور فرانکل، نویسنده کتاب انسان در جستجوی معنا

ویکتور فرانکل

ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) در سال 1905 در وین اتریش به دنیا آمد. وی پایه‌گذار یکی از مهم‌ترین روش‌های درمانی در علم پزشکی است که به آن معنادرمانی (لوگوتراپی) می‌گویند. وی در سال 1925 یک مقاله روانشناسی منتشر کرد و در این مقاله در مورد مفاهیمی مثل معنا و ارزش صحبت کرد و با تمرکز بر این دو مفهوم، تفاوت‌های فلسفه و روانشناسی را مورد ارزیابی قرار داد.

در سال‌های 1930 تا 1938 در یک بیمارستان روانی در شهر وین مشغول به کار بود و ریاست بخش خودکشی زنان را بر عهده داشت. در سال 1938 و در خلال جنگ جهانی دوم، آلمان به اتریش حمله کرد. فرانکل هم تصمیم گرفت به صورت خصوصی در زمینه عصب‌شناسی و روان‌پزشکی فعالیت کند.

از آنجا که ویکتور فرانکل یهودی بود، در سال 1942 به اردوگاه کار اجباری از آشویتس تبعید شد و سخت‌ترین و سرنوشت‌سازترین روزهای عمرش را در این اردوگاه سپری کرد.

او مدتی هم در اردوگاه کار اجباری داخائو سپری کرد. درست است که او در سال 1945 آزاد شد و به خانه برگشت ولی تجربیات خود در این سال‌های تبعید را نوشت و در سال 1946 تحت عنوان «انسان در جستجوی معنا» منتشر کرد.

او تلاش کرد که شیوه معنا درمانی، پیدا کردن معنای زندگی و مقاومت در برابر سختی‌ها را به هم‌نوعان خودش بیاموزد. امروز مکتب معنادرمانی فرانکل یکی از مطرح‌ترین مکاتب روان‌شناسی در جهان است.

فرانکل در نهایت در 92 سالگی در سال 1997 در وین چشم از جهان فروبست ولی کتاب در جستجوی معنای زندگی هنوز یکی از بهترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است. در ادامه از این مقاله در وبسایت ذهن برتر بخشی از مهم‌ترین درس‌ها و آموزه‌های این کتاب را مرور و بررسی خواهیم کرد.

 

مهمترین درس های کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل

کتاب انسان در جستجوی معنا کلکسیونی از درس‌های عالی و بی‌نظیر است که انسان را به فکر فرو می‌برد و حس حضور در اردوگاه‌های کار اجباری را در او القا می‌کند. ویکتور فرانکل این کتاب را به قدری خوب و پرکشش نوشته که انسان را به عمق فاجعه می‌برد و او را در تمام لحظات با خود همراه می‌کند. بودن در کنار فرانکل درس‌های زیادی به ما یاد می‌دهد که در ادامه چند مورد از این درس‌ها را مرور خواهیم کرد:

 

درس اول: بی تفاوتی، اولین گام برای برگشتن به زندگی

زندانی‌هایی که وارد اردوگاه کار اجباری آشویتس می‌شدند، دو دسته بودند. یک دسته را به بخش کار اجباری می‌فرستادند و دسته دیگر را به بخش اعدام می‌بردند. کسانی که اعدام می‌شدند که تکلیفشان مشخص بود ولی کسانی که در اردوگاه کار اجباری بودند، وقتی صحنه اعدام را می‌دیدند، سرشار از ناامیدی و سرخوردگی می‌شدند و به همین خاطر بخشی از آن‌ها ترجیح می‌دادند که خودکشی کنند. به همین خاطر به سمت فنس‌های برق‌دار اطراف اردگاه می‌رفتند و با خودکشی خودشان را از این وضع نجات می‌دادند.

کسانی که دست به خودکشی نمی‌زدند، بعد از مدتی با بی‌تفاوتی روبرو می‌شدند و همه چیز برایشان عادی می‌شد. در نتیجه ترجیح می‌دادند که به هر شکل ممکن این وضع را تحمل کنند و زندگی خود را ادامه دهند. ویکتور فرانکل، یکی از همین افراد بود. البته دغدغه اصلی آن‌ها، رسیدن به نیازمندی‌های اولیه زندگی مثل آب و غذا بود. این دغدغه به قدری شدید بود که وقتی تیفوس در زندان شیوع پیدا کرد، بسیاری اصلاً احساس انزجار و ترحم نداشتند و اتفاقاً خوشحال بودند؛ چون می‌دانستند که غذای بیشتری به آن‌ها خواهد رسید.

 

عادت کردن

زندانی‌ها هیچ تصوری از آینده نداشتند و نمی‌دانستند که چه زمانی از زندان آزاد می‌شوند. این وضعیت باعث شده بود که زندانی‌ها به یک مرده متحرک تبدیل شوند. این بخش از کتاب انسان در جستجوی معنا واقعاً دردآور است و به ما یاد می‌دهد که انسان توانایی عادت کردن به هر چیزی را دارد.

عادت کردن

اتفاقا خود فرانکل هم این موضوع را در قالب یک جمله به ما یاد می‌دهد:

“عریانی تنها تحفه ما از اردوگاه بود! جز بدن‌های برهنه چیز دیگری نداشتیم. انسان این قابلیت را دارد که به هر چیزی عادت کند. اکنون اگر کسی از ما در مورد حقیقته گفته‌ داستایوسکی بپرسد که می‌گفت: «بشر موجودی است که می‌تواند به همه چیز عادت کند.»

پاسخ خواهیم داد: «بله، بشر موجودی است که به همه چیز خو می‌گیرد؛ اما نپرسید چگونه.»”

 

درس دوم: زنده بودن و نفس کشیدن، خودش یک هدیه است

وقتی جنگ تمام شد و زندانی‌ها را از اردوگاه‌های کار اجباری آزاد می‌کردند، برای هیچ کدام از آن‌ها قابل باور نبود و نمی‌توانستند به این راحتی باور کنند که آزاد شده‌اند و باید به خانه برگردند. خیلی از آن‌ها وقتی به جامعه برمی‌گشتند، چندان استقبالی از آن‌ها نشد و مردم به آن‌ها می‌گفتند که ما هم خیلی سختی کشیده‌ایم و تجربیات شما در اردوگاه کار اجباری خیلی هم عجیب و غریب نیست.

این روند ادامه داشت تا اینکه افراد آزاد شده فهمیدند که واقعاً زنده بودن و نفس کشیدن هم خودش غنیمتی است و زمان آن رسیده است که تجربیات گذشته را کنار بگذارند و به زندگی عادی برگردند تا بتوانند وطن خودشان را از نو بسازند. در واقع آن‌ها فهمیدند که باید خودشان را تغییر دهند تا بتوانند با شرایط سازگار شوند.

ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا می‌نویسد:

“وقتی قادر به تغییر دادن وضعیتی نباشید، باید خودتان را تغییر دهید. “

 

درس سوم: عشق در هر شرایطی ناجی انسان است

عشق یکی از مهم‌ترین سرمایه‌های انسان در زندگی است. سوالی که برای بسیاری از خوانندگان کتاب انسان در جستجوی معنا وجود دارد این است که در آن شرایط سخت و طاقت‌فرسا چه چیزی از انسان‌ها محافظت می‌کرد؟

بعضی از زندانی‌ها با تصور کردن عزیزانشون و یاد کردن از خاطرات خوش و زیبای گذشته از سلامت روان و اعصاب خودشان حفاظت می‌کردند و با این کار خودشان را با شرایط سختی که در آن قرار داشتند، وفق می‌دادند.

کسانی که اندکی عشق، شور و نشاط در ذهن خود داشتند و خاطرات خوشی از گذشته در ذهن خود نگه داشته بودند، می‌توانستند از خودشان محافظت کنند. جالب است بدانید که زندانی‌ها لباس گرمی برای حفاظت از خودشان در برابر سرمای استخوان‌سوز زمستان نداشتند و لباس‌شان در تابستان و زمستان یکسان بود. در چنین شرایطی نیروی عشق خودش را نشان می‌داد و به همه ثابت می‌کرد که چه قدرت و توانایی شگفت انگیزی دارد.

در آن فضا یک عده از زندانی‌ها با تماشای غروب آفتاب یا با شنیدن صدای یک پرنده به آرامش می‌رسیدند. همچنین وقتی زمان ناهار فرامی‌رسید، دور هم جمع می‌شدند و همین در کنار هم بودن، برایش زیبا و لذت‌بخش بود. در این زمان برای هم جک تعریف می‌کردند و از حس شوخ‌طبعی برای نیرو و قدرت کمک می‌خواستند. این موضوع نشان می‌دهد که حس طنز و شوخ‌طبعی تا چه اندازه می‌تواند انرژی‌زا باشد. در ادامه یکی از مهم‌ترین جملات کتاب انسان در جستجوی معنا را می‌خوانیم:

“شوخ طبعی بیش از هر حس دیگری می‌تواند بشر را از انزوا بیرون بکشاند و توانایی او را برای تحمل شرایط ناگوار بالا ببرد.”

 

درس چهارم: آزادی تنها چیزی است که نمی توان از انسان گرفت

آزادی یکی از مهم‌ترین دارایی‌های هر انسان است. بعضی انسان‌ها با تمام وجود و در هر شرایطی پای این دارایی مهم می‌ایستند و برخی دیگر خیلی ارزان آن را کنار می‌گذارند. در دوران حضور فرانکل در اردوگاه کار اجباری هم این بحث وجود داشت. آن دوران یک سری زندانی‌ها خیلی راحت می‌پذیرفتند که به اردوگاه دیگری منتقل شوند و برخی دیگر زمین و زمان را به هم می‌دوختند تا این انتقال صورت نگیرد.

در اردوگاه کار اجباری انجام مراسم مذهبی به کلی قدغن بود ولی برخی افراد با این وجود پای عقاید خود می‌ایستادند و تا حد امکان از قدرت آزادی خود استفاده می‌کردند. درست است که در اردوگاه شرایط خیلی سخت بود ولی برخی افراد انسانیت خود را حفظ می‌کردند و غذای خود را به افرادی که نیاز به غذای بیشتر داشتند می‌بخشیدند.

ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا می‌نویسد:

“همه چیز را می‌توانیم از یک انسان بگیریم جز آزادی! آزادی کلمه‌ای است که زندگی را معنادار و هدفمند می‌کند. زندگی بدون معنا نیست؛ رنج هم جزئی از زندگی است. پس در رنج هم معنایی نهفته است. رنج آدمی بخش انکارناپذیری از زندگی اوست. حتی اگر در قالب سرنوشت و مرگ خود را نشان دهد. زندگی بدون رنج و مرگ کامل نیست. وقتی انسان متوجه می‌شود که رنج بخش جدایی ناپذیری از سرنوشتش است، ناگزیر آن را به عنوان وظیفه‌ای انفرادی و منحصر به فرد می‌پذیرد. رنج می‌تواند باعث موفقیت و پیشرفت بشر شود.”

 

درس پنجم: جستجو و یافتن معنای زندگی، بزرگترین انگیزه زندگی است

ویکتور فرانکل در تمام مدتی که در اردوگاه به سر می‌برد، متوجه شد که انسان‌ها وقتی می‌خواهند به چیزی که دنبال آن هستند برسند باید ابتدا معنای زندگی‌شان را درک کنند. مثلاً کسی که در آن لحظه زندانی بود باید در ذهن خودش به دوام آوردن به امید حضور دوباره در کنار همسر و فرزندانش فکر کند و این موضوع را به معنای زندگی خودش تبدیل کند.

این مشاهدات به فرانکل ثابت کرد که یافتن معنای زندگی، می‌تواند بزرگ‌ترین انگیزه زندگی برای عمل باشد. پژوهشی که دانشگاه جان هاپکینز انجام شد هم این موضوع را به خوبی نشان داد.

در این پژوهش از دانشجویان خواستند که اولویت زندگی خود را مشخص کنند. 78 درصد آن‌ها گفتند که اولویت زندگی‌شان، پیدا کردن معنا و هدف زندگی است. معنادرمانی فرانکل به افراد کمک می‌کند که معنای زندگی خود را درک کنند و از پوچی و بی‌معنایی دور شوند.

‍ آنچه انسان‌ها را از پای درمی‌آورد رنج‌ها و سرنوشت نامطلوبشان نیست؛ بلکه بی‌معنا شدن زندگی‌ست که مصیبت‌بار است. و معنا تنها در لذت و شادمانی و خوشی نیست؛ بلکه در رنج و مرگ هم می‌توان معنایی یافت!

ویکتور فرانکل نویسنده کتاب درباره هم‌بندان خود در اردوگاه کار اجباری آلمان نازی می‌نویسد:

“بیچاره آن‌کس که می‌پنداشت زندگی دیگر برایش معنایی ندارد، نه هدفی داشت و نه انگیزه و مقصودی، چیزی او را به زندگی گره نمیزد و چون به این‌جا می‌رسید دیگر کارش ساخته بود…!”

هیچکس نمی‌تواند معنای زندگی را برای دیگری بیابد، هرکس باید معنای زندگیِ خود را خود پیدا کند و مسئولیت آنرا نیز پذیرا باشد. اگر موفق شود، با وجود همه‌ی تحقیرها به زندگی خویش ادامه میدهد. کسی که چرایی برای زندگی کردن بیابد با هر چگونه‌ای خواهد ساخت.

 

درس ششم: معنای زندگی هر کس به زمان و مکان فعلی او بستگی دارد

قرار نیست که ما به صورت مداوم یک معنای مشخص را برای زندگی خودمان در نظر بگیریم. معنای زندگی ما به زمان و مکانی بستگی دارد که در آن حضور داریم. ممکن است که یک نفر در سن 20 تا 30 سالگی یک معنای مشخص را دنبال کند و در دهه‌های بعدی معنای دیگری را برای زندگی خودش در نظر بگیرد.

به عنوان مثال نمی‌توانیم از یک شطرنج‌باز بپرسیم که بهترین حرکت چیست. مسلماً شطرنج‌باز در پاسخ به این سوال خواهد گفت:

«بهترین حرکت به شرایط بازی بستگی دارد. بهترین حرکت را موقعیت بازی مشخص می‌کند.» این موضوع درباره معنای زندگی هم صدق می‌کند.

معنای زندگی ما به انتخاب‌ها، تصمیم‌ها و رفتارهای ما بستگی دارد.

 

درس هفتم: برای از بین بردن ترس‌ها باید با آنها مواجه شویم

معنا درمانی فقط به پیدا کردن معنای زندگی کمکی نمی‌کند، این مفهوم در از بین بردن ترس‌های انسان هم خیلی موثر و کاربردی است. در روان‌درمانی عادی، بیمار مورد آزمایش قرار می‌گیرد و ترس‌های او بر اساس محیط، رویدادها و شرایط بیرونی و درونی شخص تفسیر می‌شود.

این در حالی است که معنا درمانی از شخص می‌خواهد که با ترس‌های خودش روبرو شود، آن‌ها را با تمام وجود بپذیرد و سپس برای کنترل کردن آن‌ها تلاش کند. تا زمانی که با ترس‌های خود روبرو نشویم، مسلماً به عنوان یک مانع در زندگی ما باقی می‌مانند. پس باید دل را به دریا بزنیم.

مثلاً کسی که می‌ترسد در برابر دیگران عصبانی و سرخ شود، هر وقت در جمع دیگران قرار می‌گیرد می‌ترسد که عصبانی شود و همین ترس باعث سرخ شدن او می‌شود. این فرد باید با این ترس مواجه شود و از عصبانی و سپس سرخ شدن نترسد. وقتی این اتفاق چند بار افتاد، متوجه می‌شود که سرخ شدن در اثر عصبانیت برای او مشکلی ندارد.

 

۳ اصل ویکتور فرانکل برای معنا بخشیدن به زندگی

۳ اصل ویکتور فرانکل برای معنا بخشیدن به زندگی

ویکتور فرانکل روانشناس معناگرا برای معنا بخشیدن به زندگی سه اصل را پیشنهاد می کند:

  1. اگر انسان چیزی خلق کند، زندگی اش می تواند با معنا باشد. (در اینجا انسان از خود سوال می کند : من برای چه زنده هستم؟)
  2. انسان معنا را در شیوه تجربه کردن زندگی ، یا کسی را دوست داشتن،می‌بیند. (در اینجا انسان از خود می پرسد:من برای چه کسی زنده هستم؟ )
  3. انسان معنا را در بحبوحهٔ مشکلات سنگین در می یابد. طرز برخوردی که ما نسبت به رنج انتخاب میکنیم. در جایی که ما با یک سرنوشت غیر قابل تغییر روبرومی شویم. مثلاً (یک بیماری غیر قابل علاج، مرگ یک عزیز، یک موقعیت ناامید کننده و …)در این جاست که زندگی را معنا میکنیم. (در اینجا انسان از خود می پرسد: چرا نگرش مثبت در برابر سرنوشت غیر قابل تغییر و اجتناب ناپذیر نداشته باشم؟)

ویکتور فرانکل معتقد است که درست در جایی که ما با یک موقعیت روبه رومی شویم که به هیچ روی نمی توانیم آن را تغییر دهیم. از ما انتظار می رود که خود را تغییر دهیم،رشد کنیم ، بالغ شویم واز خود فراتر رویم…

 

هر انسانی باید معنای زندگی خودش را پیدا کند

زندگی به خودی خود یک ظرف خالی است و هر انسان به واسطه افکار و باورهای خودش، معنا یا ارزش زندگی خودش را داخل این ظرف می‌ریزد. و با این معنا (موجودی ظرف زندگی خود) زندگی می‌کند.

این معنا روی نگرش، سرنوشت و اهداف انسان تأثیر چشمگیری دارد. از این رو است که اساتید و بزرگان موفقیت و رشد فردی بر این باور هستند که وقتی انسان تغییر می‌کند. جهان پیرامون او هم تغییر خواهد کرد. کتاب انسان در جستجوی معنا یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که به ما کمک می‌کند معنای زندگی خود را پیدا کنیم و با این معنا، همه چیز را تغییر دهیم.

 

جملات زیبا از کتاب انسان در جستجوی معنا نوشته ویکتور فرانکل

جملات زیبا از کتاب انسان در جستجوی معنا نوشته ویکتور فرانکل

«به طرز عجیبی، به همان روشی که ترس باعث می‌شود آنچه فرد از آن می‌ترسد را انجام دهد، به همین ترتیب یک قصد اجباری آنچه را که به زور می‌خواهد کاری را غیرممکن نشان دهد، نابود شده و خراب می‌شود تا حدی که به خودی خود به هدف تبدیل می‌شود.»

 

وی گفت: «حتی اگر شرایطی از قبیل کمبود خواب، غذای کافی و فشارهای روحی مختلفی ممکن است نشان دهد زندانیان به برخی روش‌ها واکنش نشان می‌دهند. اما در تحلیل نهایی مشخص می‌شود. که نوع شخصی که زندانی شده است نتیجه یک موضوع درونی بوده است، و نه به تنهایی نتیجه تأثیر اردوها.»

 

«مطمئناً، جستجوی انسان برای معنا ممکن است تنش درونی را ایجاد کند تا تعادل درونی. با این حال، دقیقاً چنین تنشی پیش شرط اساسی سلامت روان است. من می‌خواهم بگویم که هیچ چیز در جهان برای همه افراد وجود ندارد، که می‌تواند به نحو احسن به فرد کمک کند. تا حتی در بدترین شرایط زنده بماند. در کلام نیچه حکمت بسیار زیادی وجود دارد، او می‌گوید: کسی که دلیل زندگی کردن را می‌داند، می‌تواند تقریباً چگونه تاب آوردن آن را نیز می داند!»

 

«من فهمیدم که چگونه مردی که در این دنیا چیزی برای از دست ندادن دارد، می‌تواند سعادت را بیاموزد، فقط برای یک لحظه کوتاه، به تعبیر محبوبش.»

 

«اگر اصلاً در زندگی معنایی وجود دارد، باید در رنج معنایی بیابیم. رنج بخشی ناگزیر از زندگی است، حتی به عنوان سرنوشت و مرگ! بدون رنج و مرگ زندگی بشر نمی‌تواند کامل باشد.»

 

جمع بندی

فرانکل در این کتاب به خوانندگانی که در جستجوی پاسخی به معضلات زندگی هستند، مسئله ای حیاتی پیشنهاد می کند. توجه به این نکته مهم است که زندانی شدن فرانکل در اردوگاه کار اجباری تنها انگیزه برای نوشتن کتاب انسان در جستجوی معنا نبود. او قبل از زندانی شدنش تلاش کرده بود نشان دهد که جستجوی معنا، کلید سلامت روان و شکوفایی انسان است.

اما زمانی که زندانی شد به این فکر افتاد که آیا زندگی خود هنوز معنایی دارد یا خیر. زندن ماندنش نیز تنها نتیجه اراده او برای زندگی، غریزه حفظ خود بود. او برای غلبه به مشکلات موجود در اردوگاه دائما از ظرفیت های منحصر به فرد انسانی مانند خوش بینی ذاتی، شوخ طبعی، لحظات کوتاه تنهایی، آزادی درونی عزم راسخ برای عدم تسلیم در برابر وسوسه خودکشی استفاده می کرد.

دانلود رایگان فایل صوتی و پی دی اف چکیده کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل به همراه نقشه ذهنی و تمرینات این در باشگاه کتاب‌خوانی سوپرمایند.

به شما پیشنهاد میکنیم مقالات زیر را در این زمینه مطالعه نمایید:

3.2 5 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه نظرات
فروشگاه
مقالات
خانه
دوره ها
جستجو
 
0
    0
    سفارشات شما
    سبد خرید شما خالی استبازگشت به فروشگاه