ذهنیت مثبت

چطور با ذهنیت مثبت زندگی‌تان را سرشار از اتفاقات مثبت کنید

برای داشتن ذهنیت مثبت شعارهای کتاب‌ها و سمینارهای انگیزشی را فراموش کنید. یک انسان سالم، خسته میشود، کلافه میشود، نگران میشود، می‌ترسد، احساس بد میکند و حالش هم بعضی وقت‌ها بد میشود – غیرممکن است همیشه حال خوبی داشته باشیم !

انسان نمیتواند همیشه حال خوبی داشته باشد… مانند این است که بگوییم فقط کوه داشته باشیم. در صورتی که کوه زمانی معنا پیدا میکند، که دره وجود داشته باشد.

انسان‌ها هم تا زمانی که حال بدی نداشته باشند، از حال بهتر خبری نیست. مثل بعضی از روزهایی که خسته و کلافه از همه فراری هستید و دوست ندارید حتی با کسی راجع احساساتتان صحبت کنید. همه مان همچین روزهایی را تجربه کردیم.

مخصوصا در فصل پاییز و زمستان به علت تغییرات و کمبود نور خورشید این احساس غم پنهان در وجود ما بیشتر میشود؛ حتی اگر کار خاصی هم نکردیم انگار خسته هستیم و حال و حوصله هیچ کاری رو نداریم.

این را هم میدانیم که داشتن این احساس بد، هیچ کمکی به ما نمیکند… باید راهی برای فرار از آن پیدا کنیم و خیلی سریع از شر آن خلاص شویم اما دستمان به هیچ کاری نمیرود.

دلیل همچین احساساتِ بدی میتواند :

یک روز پراسترس و خسته کننده، جر و بحث با دوستتان و یا حتی بگومگویی که همکارانتان با همدیگر داشتند، باشد. زیاد مهم نیست دلیل آن چیست. مهم این است که میدانیم این احساس بد به ضرر ماست و باید هرچه زودتر تغییر کند. احساس بد داشتن و از همه بدتر، نگه داشتن این احساس به شدت میتواند بر روی کارتان تاثیر منفی بگذارد، برای مثال :

جواب مشتریان را به تندی میدهید.
تحمل رفتار همکارانتان را نخواهید داشت و ممکن است به آنها پرخاش کنید.
تصمیمات سریع و غلط میگیرید.

اما میخواهیم امروز یک تغییر کوچک یادبگیریم…

چطور به ذهنیت مثبت برسیم و در چند دقیقه حال‌مان را خوب کنیم؟

 

به عقیده دکتر وینچ داشتن یک احساس بد غیرطبیعی نیست، بلکه عدم توجه به آن و اجازه دادن به آن برای جهت دهی و رفتار شماست که غیرطبیعی و مضر است. احساسات بد میتوانند خیلی راحت و بدون کمترین صرف انرژی وارد زندگی تان شوند.

برای مثال کافیست:

دوست‌تان یا عشق‌تان تولد شما را فراموش کند.
کارهایی که باید انجام میدادید را انجام ندادید.
در شبکه‌های اجتماعی عکس‌تان به حد کافی لایک نخورده باشد.
دیر به محل کارتان برسید.
دوستتان پاسخ تلفن شما را ندهد.
و …
به همین سادگی این فکر تولید احساس بد خواهد کرد و رفته رفته این احساس باعث سرزدن رفتار غلط از شما میشود که به نفع شما نخواهد بود؛ اما آنچه باعث شگفتی دکتر وینچ در تحقیقاتش شد امکان کنترل بیش از 90% احساسات روزانه توسط کنترل افکار و رفتار است !

مهم این است که ما امروز فهمیدیم برنامه حال حاضرِ ذهن ما اشتباه است و از همه مهم تر ما مسئول تغییر آن هستیم!

 

یک سفر کوتاه به ذهن و شاهراه‌های فکری

هرآنچه وارد ذهن شما شود، بی‌تاثیر بر روی زندگی‌تان نخواهد بود. افکار، گفتار و رفتارتان تماما معلول دستورات ذهنی تان هستند.

حال بعضی ها از قدرت بیکران ذهن شان استفاده میکنند و تبدیل به کسی میشوند که میخواهند یا چیزی را بدست می‌آورند که میخواهند و بعضی دیگر که عمده جمعیت افراد اطرافتان هستند، تا آخر عمرشان در حال جنگیدن با معلولی در دنیای خارج هستند که علت آن ذهن شان است.

اگر قابلیت کنترل ذهن‌تان را نداشته باشید، زندگی‌تان را نخواهید توانست کنترل کنید. این یک قانون است. فرقی نمیکند یک سرباز یا پادشاه باشید.

جیمز آلِن نویسنده یکی از رازآلودترین و در عین حال مهم ترین کتب ذهنیت مثبت و موفقیت در مورد قدرت ذهن انسان میگوید :

«ذهن آدمی را می توان به باغی تشبیه کرد که می تواند هوشمندانه کاشته شود یا وحشیانه رشد کند. اگر بذری سودمند در آن کاشته نشده باشد، انبوهی از علف های هرز در آن می روید و امثال خود را تولید خواهد کرد.»

آیا کمی این مثال باغچه برایتان ملموس تر نبود؟

شما اگر کنترل اوضاع و اندیشه ذهنی تان را نداشته باشید، یک عالمه فکر هرز و مخرب در آن رشد میکند و گاهی آنقدر تعداد و حجم آن زیاد میشود که به خاستگاه اصلی‌اش، خاک باغچه، دنیای فکری انسان، نیز ضرر جدی میرساند.

 

لطفا این واقعیت را قبول کنید : شما در برابر حجوم افکار، بی حفاظید !

شما نمیتوانید اجازه ندهید فکری وارد ذهن تان نشود. شما نمیتوانید راه ورود بعضی افکار را مسدود کنید. شما نمیتوانید بعضی افکار را از ذهن تان پاک کنید.
شما نمیتوانید بعضی افکار را از فکرتان بیرون کنید. مهم نیست افکار مورد نظر منفی باشند یا مثبت، شما این قدرت را ندارید.

اما در عوض، از یک قدرت بزرگتر در درونتان میتوانید استفاده کنید : قدرت انتخاب
شما میتوانید افکارتان را انتخاب کنید، بر روی آنها تمرکز کنید، اجازه دهید آنها احساس خوبی به شما بدهند و بر روی زندگی تان تاثیر مثبتی داشته باشند.

خب، سوال مهم اینجاست : آیا اینکار راحت است؟

خیر ! اگر روش های اینکار را بلد نباشید.
بلی ! اگر تکنیک های مخصوص آنرا یادگرفته باشید.

اگر شما از آنچه در ذهن و افکارتان میگذرد خبر نداشته باشید، زندگی شما میتواند مانند یک تــِرَن هوایی باشد. یک روز احساس خوب و اتفاقات خوب و چند روز احساس بد و اتفاقات بد… در چنین شرایطی شما فقط میتوانید برای اتفاقات خوب امیدوار باشید.

اما اگر الان اینجا و این مقاله را میخوانید، شما کاملا نسبت به اطرافیانتان متفاوت هستید. احتمالا رویاهای بزرگی در سر دارید که قرار است بدست شان بیاورید. پس شما در اولویت قرار دارید قدرت کنترل افکار و دنیای زیرزمینی ذهن تان را داشته باشید و این مقاله دقیقا همان چیزی است که به آن نیاز دارید.

 

این مقاله یک سفر کوتاه به ذهن و شاهراه های فکری برای رسیدن به ذهنیت مثبت است.

پس، کمربند ایمنی تان را ببندید و فقط به خواندن ادامه دهید :
بیایید با یک مثال ساده شروع کنیم، فرض کنید یک روز صبح از خواب بیدار میشوید و با طلوع دل انگیز یک آفتاب زیبا صبحانه میخورید و یک عالمه انرژی برای شروع روزتان و انجام کارهای بزرگ دارید، بعد از لباس پوشیدن بیرون میروید در تاکسی با یک راننده بداخلاق مواجه میشوید که از شما کمی بیشتر از کرایه معمول را میخواهد بگیرد، شما پس از یک مشاجره کوتاه پول او را میدهید.

اما، به غیر از پول شما یک عالمه اتفاقات خوب در آن روز را هم به کمک آقای راننده نابود کردید! روزتان تبدیل به یک روز بد، پر از آشوب، بدبیاری و اتفاقات بد میشود.

اگر این قضیه برایتان آشناست، ممکن است تا به امروز مقصر آنرا راننده های بد، عابرین پیاده بی ملاحظه، رئیس بد، همکاری بد و … انداخته باشید. اما الان زمان مناسبی است که با واقعیت محض روشن شوید:

هیچکس به جز شما برای روزهای بد مقصر نیست!

این یعنی یک خبر خوب و یک خبر بد.

خبر بد اینکه شما از این به بعد باید مسئولیت افکارتان را هم بپذیرید. (قبلا دیگران مسئول افکارتان بودند؛ رئیس شما، دوست تان، خانواده، حتی فیلم های سینمایی…)
خبر خوب اینکه شما قابلیت کنترل زندگی و افکارتان خواهید بود. و آینده تان را خودتان خواهید ساخت.

ذهنیت انسان شیوه کار عجیبی دارد.

همیشه بدنبال تاثیرات آنی زیاد است که بر روی آن مشغول شود. اگر شما در حال برنامه ریزی بر روی کسب و کارتان باشید و ناگهان یکی از همکارانتان را داد و فریاد وارد دفتر کارتان شود، ذهن شما قابلیت تشخیص مفید از غیر مفید را ندارد و سعی میکند تمام توجه اش را به چیزی معظوف کند که تاثیری آنی بیشتری دارد و تمام فکر و ذکر شما به کار ناشایست همکارتان معطوف میشود بدون اینکه در نظر بگیرید آیا برنامه ریزی بر روی کسب و کارتان مهم است یا کار ناشایست یک نفر ؟

اما کاری که شما میتوانید انجام دهید : انتخاب است.
شما میتوانید انتخاب کنید بر روی کدام موضوع ذهن تان مشغول شود؟
کدام موضوع مهم تر است؟
کدام موضوع ارزش فکر کردن راجع بهش را دارد؟

و اجازه دهید ابتدا با اصرار تمرکز (زیرا در ابتدا ذهن تان دوست دارد بر روی تاثیرات آنی اما بزرگتر تمرکز کند) و سپس بعد از در جریان فکری قرار گرفتن بر روی آن موضوع شروع به فکر کردن کنید.

 

ذهن شما می‌تواند مغزتان را تغییر دهد

ذهن و افکار شما می‌توانند مغز شما را تغییر دهند! و شاید به نظر عجیب برسد.

اما بدانید در حالی که الگو‌های فکری جدیدی ایجاد می‌کنید، در واقع مغز خود را دوباره سیم پیچی می‌کنید و هرچه بیشتر یک عادت فکری جدید را تمرین کنید، همان نورون‌ها بیشتر یاد می‌گیرند که با هم کار کنند و در حقیقت، با یکدیگر سیم پیچی می‌شوند. در واقع، فعالیت ذهنی اراده شده، می‌تواند عملکرد مغز را به وضوح و به طور سیستماتیک تغییر دهد.

کاری که می‌توانید انجام دهید تا به ذهنیت مثبت برسید: گفت و گوی با خود را عمداً تغییر دهید. به عنوان مثال، اگر وقتی اشتباه می‌کنید در ناامیدی و عصبانیت غرق می‌شوید، تمرین کنید که به خود بگویید:

” اشتباهات فقط بخشی از زندگی است. من آگاهانه تلاش خواهم کرد تا از اشتباهاتم درس بگیرم. ” یا صحبت‌هایی را که می‌خواهید در یک شرایط خاص با خود داشته باشید، بنویسید، سپس در صورت لزوم آن را برای خود بخوانید.

 

برای ذهنیت مثبت یادگیری چیز‌های جدید مغز شما را تغییر می‌دهد، حتی اگر سن شما بالا باشد

غنی سازی ذهن خود با یادگیری چیز‌های جدید، مغز شما را از نو می‌سازد.

بر اساس تحقیقات، یادگیری باعث تغییراتی در “محوطه حافظه” شما، یا همان هیپوکامپ می‌شود که این اثر پیر و جوان نمی شناسد.

همان طور که الیور ساکس، متخصص مغز و اعصاب می‌گوید:

“هر بار که ما یک مهارت قدیمی را تمرین می‌کنیم یا مهارت جدیدی را یاد می‌گیریم، ارتباطات عصبی تقویت می‌شوند.”

کاری که می‌توانید انجام دهید:

چیز‌های جدید بیاموزید، مهارت‌های قدیمی و جدید را تمرین کنید و بدانید که کار شما نتیجه خواهد داد.

البته همه چیز دو رو دارد. می‌توانید ذهن خود را طوری شکل دهید تا منجر به بدبخت شدنتان شود. البته امیدواریم این کار را نکنید. اگر فکر کردن به روش‌های سازنده برای شما دشوار است، لطفاً به یک درمانگر مراجعه کنید.

راجع به اتفاقات خوب گذشته فکر کنید

روانشناس مشهور مجله Psychology Today خانم سوزان بایلی یافته های جالبی در مورد تاثیر افکار گذشته و ذهنیت مثبت بدست آورده است که در این مجله به چاپ رسید و به شرح زیر است :

اگر میخواهید احساس بدتان را خیلی سریع تغییر دهید؛ کافیست خیلی سریع به:

3 موقعیت خوب و شادی که در گذشته داشتید فکر کنید.
3 اتفاق خوشایند اخیر را مرور کنید.
3 خاطره خوب و شادی که با دوستانتان داشتید را به خاطر بیاورید.
و تا جایی که میتوانید این افکار را با جزئیات به خاطر بیاورید.

اینکار ساده ذهن شما را به صورت شبیه ساز در موقعیت گذشته قرار میدهد و باعث فریب احساساتتان و تمرکز آنها از موقعیت فعلی به موقعیت گذشته میشود.

 

پارازیت های فکری را دور بریزید

− پس کار فردا رو کی انجام بدم؟
− شاید نتونم تمومش کنم
− اگر تمومش نکنم چی میشه…
− شاید اخراجم کنند
− شاید دوستم نداره… معلومه اصلا…

این افکار که بدون هیچ سند و مدرکی در ذهن شما در جریان هستند چیزی جز پارازیت بر روی باورهای خوب و سالم تان نیستند. در حدی که میتوانند باعث شکست شما شوند و اگر ورود آنها را ممنوع کنید، باعث ایجاد ذهنیت مثبت و خیلی راحت روزهایتان به سمت موفقیت سپری شود.

 

یک نفر را در آغوش بگیرید

یکی از جالب ترین تحقیقات دانشگاه Miami این بود :

«بغل کردن افرادی که دوست شان دارید، میتواند افسردگی را از زندگی شما دور کند…»

آنچه در این تحقیقات کشف شد، اثر مجاورت لمس پوست دو نفر توسط یکدیگر و تاثیر آن بر احساسات همدیگر بود. بعد از آغوش گرفتن فردی که دوست دارید در بدنتان چه اتفاقی می افتد؟

زمانی که شما کسی را درآغوش میکشید ، هورمون اکسیتوسین – هورمون “شادی” آزاد می شود ، این حالت، مربوط به روابط اجتماعی میباشد ، بخصوص ، رابطه ی میان مادر و فرزند ؛ علاوه بر این ، آغوش ، مزایای دیگری نیز دارد ، فشار خون شماراکاهش میدهد ، سطح استرس شما را کاهش میدهد و به طور کلی ، احساس خوشبختی را درشما افزایش می دهد . برای موثر بودن، این تماس فیزیکی باید صادقانه باشد و برای چند ثانیه طول بکشد.

زمانی که شما مادر، پدر و یا دوستتان را در آغوش میگیرد باعث میشود با لمس پوست و تماس دستان یکدیگر آکسیتاکین در بدن شما ترشح شود که یکی از مهم ترین ماده های دفع غم و افسردگی است.

برای مثال، میتوانید حتی خودتان گَردن خودتان را با دستانتان بگییرید، ماساژ دهید، تا احساس خوبی که حاصل میشود را درک کنید.

از دیدگاه فیزیولوژیک بغل کردن باعث ترشح هورمون‌هایي در بدن میشود کـه بـه نوبه خود عملکرد‌هاي مثبتی در ذهن پدید می‌آورد کـه بـه کاهش استرس و فشار عصبی کمک می کند.

از دیدگاه روانشناختی نیز زمانی کـه شـما یک دیگر را در آغوش میگیرید در واقع یک ارتباط غیرکلامی بسیار قوی برقرار میکنید کـه از طریق آن می توانید مفاهیمی عمیق را به طرف مقابلتان منتقل کنید کـه کلام از انتقال آن درمانده اسـت.

مثالی برای ذهنیت مثبت:

− تـو درمن حس عشق و ایمان ایجاد می کني.

− مـن بـه تـو اعتماد دارم.

− مـن تـو و همه ی چیز در مورد تـو را پذیرفته‌ام.

− تـو بـه مـن احساس سرزندگی می دهی.

− مـن خوشبخت‌ترین هستم، زیرا تـو را دارم.

 

یک خنده بلند از ته دل تان داشته باشید

به هنگام خنده گردش خون در قلب و سراسر اندام‌ها شدت بیشتری می‌گیرد و برای همین نیز برخی توصیه می‌کنند، صبح‌ها پس از برخواستن از خواب تا جایی که می‌توانید با قدرت بخندید.

براساس تحقیقات انجام شده توسط دانشگاه Stanford، نشان داده شد که قهقه و خنده های بلند باعث ترشخ دوپامین در مغز انسان میشود. دوپامین دقیقا همان ماده ای است که به شما احساس خوب و شادی میدهد؛ مانند زمانی که تاب بازی میکنید و یا سرسره بلندی سوار میشوید. و البته، قهقه و خنده بلند، باعث میشود اکسیژن به بدن شما بیشتر برسد.

زیرا دریچه دیافراگم شما به سرعت و شدت باز و بسته میشود و اینکار نیاز به دفع و جذب اکسیژن دارد که ناخودآگاه بیش از حد مورد نیاز اکسیژن به بدن شما میرسد و با اینکار احساس خوب و بهتری پیدا میکنید. در هنگام خندیدن انسان به طور خودکار عمیق‌تر نفس می‌کشد و به این ترتیب میزان اکسیژن بیشتری وارد خون می‌شود.

پس دفعه بعد اگر احساس منفی و ناراحتی پیدا کردید :

− یک فیلم کمدی نگاه کنید.
− از دوستتان بخواهید برایتان جوک تعریف کند.
− و یا خودتان بدون دلیل فقط بخندید.

خنده دشمن استرس و نگرانی است. ترشح هورمون‌های استرس‌زا نظیر آدرنالین و کورتیزول به هنگام خنده شدید، کاهش می‌یابد. خنده، اثر درمانی دارد و ضد درد است و انسان، اگر بتواند به هنگام درد، بخندد، معجزه خنده را در کاهش درد مشاهده می کند.

قدمی در محله تان بزنید (حتی تنهایی و در روز…)

افرادی که در طول روز زمان بیشتری در برابر آفتاب قرار میگیرند، به نسبت دیگران کمتر مشکل خواب دارند و کمتر احساس افسردگی میکنند.

این نتیجه تحقیقات دانشگاه کالیفرنیا است. نور خورشید، نه تنها باعث روشنایی میشود. بلکه باعث سرزندگی و ذهنیت مثبت شما هم میشود.

سعی کنید در طول روز بیشتر در برابر نور خورشید باشید، قدم بزنید و آنرا احساس کنید. اینکار باعث میشود نه تنها کمتر مشکل خواب و احساس افسردگی داشته باشید، بلکه هشیاری بیشتری نسبت به دیگران پیدا کنید.

و از طرفی دیگر، فعالیت روزانه میتواند شما را از احساس بد و غم دور نگه دارد. شما اگر به صورت میانگین 30 دقیقه در روز فعالیت فیزیکی داشته باشید؛ به زبان دیگر اگر ضربان قلب شما به 40 برسد، حال و هوای شما بهتر میشود.

 

به موزیک دلخواهتان گوش دهید

شنیدن موزیک دلخواه‌تان با صدای بلند و حتی همخوانی با آن !

موسیقی روی سیستم عصبی خودمختار افراد تأثیر مثبت می‌گذارد و می‌تواند باعث کاهش استرس شود. همچنین به بهبود سریع‌تر فردی که تحت استرس بوده است، کمک می‌کند.گوش دادن به موسیقی‌های تندتر، به شما در انجام کارهای سخت‌تر یاری می‌رساند. همچنین پخش موسیقی هنگام ورزش، تاثیر مستقیمی بر میزان انرژی شما می‌گذارد. به طوری که موسیقی‌های تندتر تحرک و انرژی شما را بیشتر و موسیقی‌های آرام، فعالیت شما را آرام و ملایم‌تر می‌کند. گوش دادن به موسیقی‌های شاد و مثبت، حال شما را بهتر می‌کند. البته در این مورد تلاش شما برای بهتر شدن نیز مهم است.

در سال 2013 تحقیقی توسط دانشگاه Missouri انجام شد که نشان داد احساس افراد با شنیدن موسیقی با صدای بلند تحریک میشود و بهتر میشود.

شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که در اتومبیل دوستتان آهنگی را که دوست نداشتید، با صدای بلند پخش شده و کم کم احساس خوبی نسبت به آن پیدا و ارتباط برقرار کردید؟ این دقیقا موردی است که در این بررسی ها نتیجه شد. بنابراین از این به بعد هروقت احساس بدی داشتید، موسیقی را روشن کنید و فقط لذت ببرید.

4.2 6 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

15 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه نظرات
فروشگاه
مقالات
خانه
دوره ها
جستجو
 
0
    0
    سفارشات شما
    سبد خرید شما خالی استبازگشت به فروشگاه