چگونه کتاب غیر داستانی بنویسیم
از سری مقالات چگونه کتاب بنویسیم و یک نویسنده موفق شویم – قسمت دوم: چگونه کتاب غیر داستانی بنویسیم.
حالا تصور میکنیم شما میخواهید نویسندۀ غیر داستانی بشوید و به نوشتن کتاب در حوزههای مدیریت، کسبوکار و توسعه فردی علاقهمندید. کسانی که با خواندن کتاب، به آموزشهای ما علاقهمند میشوند، خیلی راحت حاضر میشوند مبالغ بسیار بیشتری بپردازند و از آموزشهای تخصصیتر ما استفاده کنند.
حتی میتوانید در خود کتاب، تبلیغ محصولات دیگر را انجام دهید و مثلا توصیه کنید یک ویدیوی آموزشی را تهیه کنند. به این ترتیب کتاب ابزاری عالی برای بازاریابی آن فیلم آموزشی خواهد بود. پس یکی از قویترین استراتژیها این است که کتاب را با سود بسیار ناچیزی بفروشید و از آن بهعنوان ابزاری برای بازاریابی محصولات و خدمات گرانتر استفاده کنید.
بیان بهتر مفاهیم انتزاعی با مهارت داستان نویسی
نباید فراموش کنیم که نویسندۀ غیرداستانی بودن به این معنا نیست که داستانگویی را بلد نباشیم. اگر کتاب غیر داستانی مینویسید به این معنا نیست که از داستان بی نیاز هستید. تا میتوانید برای بیان بهتر مفاهیم انتزاعی به قصه متوسل شوید.
وضعیت عادی زندگی شخصیت اصلی داستان را نشان دهید. یک بحران را وارد زندگی او کنید و تعادلش را بهم بزنید. حالا شخصیت اصلی را در مسیر رفع مشکل و بیرون زدن از بحران نشان دهید. در نهایت از تعادل تازۀ زندگی او -بعد از غلبه بر بحران- بگویید.
نگرانی دربارۀ میزان استعدادتان ممکن است به کلی شما را از مسیر نویسندگی منحرف کند. پس چه بهتر که کلاً این موضوع را نادیده بگیرد. به نظر میرسد همین که اشتیاق نویسنده شدن دارید کافی است. بقیه ماجرا به کار سخت و مداومت شما در مسیر نوشتن بستگی دارد.
نکته مهم دیگر این است که دنیای نویسندگی آنقدر متنوع و بزرگ است که شما با هر ویژگی و استعدادی میتوانید راه و روش و گونۀ مناسب خودتان را کشف کنید. مثلاً ممکن است داستاننویس چندان مستعدی نباشید؛ اما به نویسندۀ غیرداستانی خوبی تبدیل شوید یا برعکس.
راهکارها و تکنیک های نوشتن کتاب
اگرچه نوشتن کتاب شاید کار سختی به نظر آید، اما با این راهکارها و تکنیک ها شما از پس آن برمیآیید. تصور کنید فایل ورد را باز کردهاید و میخواهید یک مقالۀ مهم بنویسید تقریباً محال است که در همان سطرهای اول بتوانید به افکارتان جریان منظمی بدهید و جملات درستی بنویسید.
تمرین:
شروع کنید به نوشتن چیزهای بیهوده، از سرو صداهای اطراف بنویسید. (ظرف شستش مادرتان در آشپزخانه)، از بوهایی که به مشامتان میرسد. (بوی غذایی که روی گاز است.)، از چیزهایی که لمس میکنید. (دکمههای کیبورد، حسی که انگشتهای شما هنگام لمس آنها دارند.)، از چیزهایی که دور برتان میبینید. (کتابهایی که روی میزتان گذاشتهاید) و از مزههایی که حس میکنید. (طعم آدامسی که در حال جویدنش هستید.)
تا جایی که میتوانید جزئیات ظاهراً اضافه را توصیف کنید. تأثیر شگفتانگیز آن را وقتی نویسندۀ حرفهای شدید میفهمید. نویسندۀ تازهکار غالباً ممکن است که مدام نگران استعداد خودش بشود.
مشکلات قبل از حرفهای شدن در نویسندگی:
بخشی از مشکلاتی که قبل از حرفهای شدن ما در نویسندگی به وجود میآیند از این قرارند:
- نوشتن هر چیزی را که آغاز میکنیم نمیتوانیم به پایان برسانیم، پس چندین داستان نیمهکاره داریم.
- بیش از اندازه دربارۀ چاپ آثارمان رویاپردازی میکنیم و نگرانیم.
- حس میکنیم نمیتوانیم حرف دلمان و آن چیزی را که توی سرمان میگذرد بهوضوح روی کاغذ بیاوریم.
- از نوشتههای خودمان متنفریم، درست مثل پول تقلبی از آنها ناامید میشویم.
- هر وقت که ذوقش را داشته باشیم سراغ نوشتن میرویم.
اینها فقط بخشی از بهانهها و مشکلات یک نویسندۀ غیرحرفهای است. ولی نویسنده شدن یک قاعدۀ ساده دارد، که البته هر کسی اراده و شجاعت انجام آن را ندارد.
قاعدۀ ۱۰ برابر
قاعدۀ ۱۰ برابر ایدهای است که گرانت کاردون مطرح کرده.
کاردون در کتاب قاعده ده برابر مینویسد:
قاعده ۱۰ برابر ربطی به آموزش، استعداد، ارتباطات، فرصتهای خوب، پول، فناوری، در صنعت درست قرار گرفتن یا حتی در زمان و مکان درست قرار گرفتن ندارد. در هر موردی که شخصی در آن به سطوح عظیمی از موفقیت دست یافته است -فرقی نمیکند چه کسی باشد، نویسنده، کارآفرین یا سیاستمدار- تضمین میدهم او در زمان ترقی و کسب موفقیتش از قاعده ۱۰ برابر استفاده کرده است.
قاعدۀ ۱۰ برابر یعنی ۱۰ برابر بیش از چیزی که افراد آماتور انجام میدهند برای مهارتی که قصد حرفهای شدن در آن را دارید وقت بگذارید. اگر نویسندههای آماتور به صورت تفننی روزی ۱۰۰ کلمه مینویسند، شما ۱۰ برابر بیشتر یعنی هر روز ۱۰۰۰ کلمه بنویسید. قاعدۀ ۱۰ برابر تنها راه موفقیت و تمایز در دنیای نویسندگی است.
تصور کنید اگر ۱۰ برابر بیشتر از چیزی که در حال حاضر انجام میدهید و ۱۰ برابر بیشتر از حد معمول بنویسید چه اتفاقی میافتد و چه میزان از رشد و موفقیت را تجربه میکنید. به هر ضرب و زوری شده هزار کلمه دربارۀ نویسندگیِ ۱۰ برابر بنویسید. شاید لازم باشد به نسبت بقیه تمرینها ۱۰ برابر بیشتر عرق بریزید.
دربارۀ نویسندۀ بزرگ آلمانی، توماس مان گفتهاند:
توماس مان تا آخرین لحظۀ عمرش، دست از مطالعه برنداشت. دانش و اطلاعات او را بسیار وسیع و متنوع توصیف کردهاند. آخرین کلماتی که توماس مان در بستر مرگ به زبان آورد چنین بود: «عینکم را نزدیکم بگذارید تا وقتی بیدار میشوم کتاب بخوانم…» و دیگر، هرگز، بیدار نشد.
چگونه کتاب غیر داستانی بنویسیم؟
گام اول: انتخاب موضوع
موضوعی را انتخاب کنید که یا میشناسید یا میخواهید دربارهی آن بدانید. کتاب غیرداستانی شما میتواند حاوی اطلاعاتی درباره مکانی باشد که شاید خواننده بخواهد روزی تعطیلاتش را در آنجا بگذراند، یا به طور کلی، اطلاعاتی دربارهی یک مکان باشد.
میتواند دربارهی جامعهی امروز، یک رهبر معاصر یا تاریخی، یا دربارهی فردی باشد که مورد علاقهی شما است. تنها هشدار در حیطهی کتاب غیر داستانی این است که مطالب آن واقعی باشد. در واقع، کتاب غیر داستانی، محتوایی دارد (اغلب در قالب داستان) که خالق آن، با حسن نیت، مسئولیت درستی یا صحت وقایع، افراد و اطلاعات ارائه شده در آن را بر عهده میگیرد.
گام دوم: تحقیق کنید
هر متخصصی زمانی مبتدی بوده است، اما برای یک متخصص هم، حداقل یک موضوع جدید برای یادگیری وجود دارد. هرگز نمیتوانید دربارهی یک موضوع، بیش از حد بدانید. هر گاه مشکلی دارید یا در نوشتن کتاب غیر داستانی به بنبست رسیدهاید، یکی از این راهها را برای حل مشکل انتخاب کنید:
قبل از شروع کار نظرسنجی کنید
یکی از کارهای جالبی که پیش از آغاز نوشتن-ترجیحاً روز قبل از نوشتن کتاب- میتوانید انجام دهید شنیدن نظرات و دغدغههای دیگران دربارۀ موضوع اصلی کتاب است.
انجام این کار احتمالاً باعث شود جنبههای دیگری از موضوع را کشف کنید و ایدههای تازهای در ذهن شکل بگیرد.
از اینترنت استفاده کنید.
به کمک اینترنت، زمان اندکی برای محدود کردن حوزهی تحقیق لازم است، اما اجازه دهید موتورهای جستجوگر به شما در تحقیق، یاری برسانند. فقط مقالههای اصلی را دنبال نکنید، مقالههای فهرست شده در بخش مرجع را هم در نظر بگیرید. در تالارهای گفتگو (فرومهای اینترنتی) یا جاهای دیگر، سوالات خود را مطرح کنید تا شاید کسی شما را راهنمایی کند.
واژههای مترادف
در انجام سریع و موفقیتآمیز این پروژه باید به به لغتنامههای خوب مجهز باشید.
گابریل گارسیا مارکز میگوید:
“تعجب میکنید اگر برایتان بگویم که من به کمکِ کوهی از لغتنامهها مینویسم، و همیشه هم در پی لغتنامههایی در زمینۀ مترادفات هستم.”
پیشنهاد میکنم با این دو برنامه حتماً کار کنید:
- واژهیاب (علاوه بر سایت، اپلیکیشن موبایل هم دارد.)
- واژهدان (این یکی فقط روی رایانه نصب میشود. واژهدان برنامهای عالی برای دسترسی به واژههای مترادف است.)
کتاب غیر داستانی دیگری را که مرتبط یا دربارهی موضوع تحقیقتان است، بخوانید.
شاید نویسندگان دیگر از زوایای مختلفی به موضوع نگاه کنند و اطلاعاتی داشته باشند که شما از آنها بیخبر باشید. شما میتوانید پیش از قرار دادن اطلاعات به دست آمده در داستان، از یک منبع مستقل، صحت آنها را جویا شوید.
از یک متخصص کمک بگیرید.
احتمالا دربارهی موضوعی که شما از آن مینویسید، متخصصی وجود دارد که آن را مثل کف دست بشناسد. دنبال این متخصصان بگردید، برای وقت آنها احترام قائل شوید و از آنها بپرسید که آیا اطلاعات منحصربفرد و جالبی دربارهی موضوع شما در دست دارند.
دایرهالمعارف بخوانید.
بله. کار کسالتباری است، اما یک نفر باید این کار را انجام دهد و آن یک نفر شما هستید که باید تمام اطلاعات لازم را برای کتابتان جمعآوری کنید.
جملات قصار
از جملات کوتاه استفاده کنید. جملات کوتاه اگر هوشمندانه به کار روند به پویایی متن میافزایند. از جملات کوتاه به دو شکل میتوانید بهره بگیرید: یا داخل متن، یا اول هر فصل.
فهرستی از سوالات مختلف داشته باشید
فقط کافی است پیش از شروع کتاب فهرستی از تمام سوالات مرتبط با کتاب را تهیه کنید. مهم نیست این سوالات چقدر سطحی یا عمیقاند. مهم این است که بدانید داشتن فهرستی از سوالات مختلف نوشتن را برایتان سادهتر میکند.
گام سوم: به صفحهآرایی و ساختار ظاهری کتاب اهمیت بدهید
صفحهآرایی شامل اندازهی صفحه، حاشیه، قلمهای مورد استفاده، پاورقی، عنوان فصلها، تصاویر و غیره میشود. کتابهایی که شانس چاپ شدن را از دست میدهند، صفحهآرایی ضعیفی دارند. برای مثال، مکانهای خوب برای صید ماهی و سواحل خوب برای تعطیلات را در یک فصل مشترک قرار ندهید. برای اطلاعات بیشتر در این باره میتوانید با یک صفحهآرا، ویراستار یا ناشر مشورت کنید.
گام چهارم: جزئیات توصیفی جذابی را به داستان اضافه کنید
هیچکس تمایلی به خواندن کتابهای کسلکننده ندارد. کتابهای خوب با جزئیات و رنگ، آراسته میشوند.
معرفی چند کتاب غیر داستانی معتبر جهت گرفتن ایده برای نویسندگی:
معیارهایی چون ترجمه و نگارش خوب، تمرینهای کاربردی و عملی و اعتبار علمی نویسندگان در انتخابها لحاظ شده است:
− بنویس تا اتفاق بیفتد – هنریت کلاسر
− حق نوشتن -جولیا کامرون
− جادوی بزرگ -الیزابت گیلبرت
تمرین نویسندگی کتاب غیر داستانی:
کتاب ۲۵ صفحه ای بنویسید. یک روز تمام را خالی کنید، بدون وقفه یک کتاب ۲۵ صفحهای بنویسید.
لازم نیست تمام روز پشت رایانه باشید بلکه صرف چهار پنج ساعت وقت ناپیوسته برای نوشتن یک کتاب کوچک ۲۵ صفحهای کافی است. ۳ روز وقت دارید تا دربارۀ موضوع کتاب فکر و تحقیق کنید. کتاب ۲۵ صفحهای شما میتواند یک خویشداستان یا مقالۀ بلند شخصی (جستار) باشد.
در مقاله شخصی نیازی به طرح داستانی مشخص و شخصیتپردازی وجود ندارد، نیازی به توضیحات طولانی دربارۀ پیشینۀ شخصیتها و تحقیقات پیچیده نیست. نیازی به تحقیق آنچنانی هم نیست. در واقع، مقالۀ شخصی بعد از شعر، ذهنیترین نوع نوشتن است. بنابراین ممکن است شخصیترین موضوعات را انتخاب کنید.
ممکن است کتاب شما دربارۀ ماجراهای طلاق عمهتان باشد یا دربارۀ عشق بیحد و حصر شما به گربهها.
در نوشتن کتاب از گفتن دربارۀ خودتان خجالت نکشید؛ اگر زیبا، ماهر، بااستعداد یا دارای صفات خوب دیگری هستید که گفتنشان به مطالب شما مربوط میشود و تأثیر مثبتی میگذارد، حتماً توی متن به آنها اشاره کنید؛ زیرا بدون آنها نوشتهتان کامل نخواهدبود. علاوه بر این از اصول پایۀ نویسندگی مانند پاسخ به سوالاتی مثل چه کسی، کی، کجا، چرا و چگونه استفاده کنید.