چگونه کتاب داستان تخیلی بنویسیم؟
از سری مقالات چگونه کتاب بنویسیم و یک نویسنده موفق شویم – قسمت سوم: چگونه کتاب داستان تخیلی؟
قانون طلایی نویسندگی:
راحتنوشتن + بسیار نوشتن = زیبایی و سنجیدگی
در سری مقالات چگونه کتاب بنویسم و نویسنده موفقی شوم، راهنماییهای کاربردی برای آشنایی شما با شیوههای مختلف نوشتن و نویسندگی و همینطور تمرینهای نگارش خلاق قرار گرفته است.
شاید بخشی از این نکات و تمرینها نگرش شما را نسبت به نوشتن و نویسندگی تغییر بدهد، و سبب آغاز فصل تازهای از مسیر مهارتآموزی شما بشود.
تبدیل شدن به یک نویسنده کتاب داستان تخیلی:
یک ذهن خلاق
برای اینکه میخواهیم حداقل برای چند دقیقه،از قاعده های سرسام آور دنیا خلاص شویم و به دنیایی جدید پا بگذاریم. این دقیقا چیزی است که خلاقیت زیادی میخواهد. هیچ چیزی نمیتواند فکر شما را محدود کند. مگر اینکه خودتان این کار را بکنید…
شجاعت
شاید باورش برایتان سخت باشد.ولی نوشتن داستان تخیلی شجاعت زیادی میخواهد! آدم هایی که خلاقیت زیادی ندارند یا آدمهایی که زیادی مبادی آداب یا منطقی هستند،فکر های عجیب و غریب توی سرشان را سرکوب میکنند.
ذهنتان را آزاد بگذارید.
به فکرتان، که سال ها توسط قوانین جامعه و باید ها و نباید ها و دستورالعمل های زندگی محدود شده،اجازه بدهید که پیش برود.
شما فرمانروای داستانتان هستید:
میتوانید دنیایی که داستانتان در آن اتفاق می افتد را هرطور که دوست دارید بسازید. همه چیز دربست تحت کنترل خودتان است!این دنیایی است که شما ساخته اید. پس شمایید که تصمیم میگیرید شخصیت داستانتان چه موجودی باشد، چه شکلی باشد. چه چیزی را دوست داشته باشد، از چه چیزی خوشش بیاید. از چه چیزی بترسد، اصلا در دنیای داستان شما چه چیزی خوب و چه چیزی بد است؟ مردمش چه جور غذایی میخورند؟ اصلا غذا میخورند یا با جلبک خودشان را شارژ میکنند؟ آیا درخت دارد؟ درخت هایش چه شکلی هستند؟ همه ی قاعده های ذهنتان را دور بریزید.
مراحل نوشتن کتاب داستان تخیلی
گام اول: تا میتوانید داستانهای تخیلی بخوانید
اگر قصد نوشتنِ یک داستان تخیلی حماسی را دارید، خواندن داستانهایی از این ژانر، ایدهی خوبی است. حاصلِ تلاش برای نوشتن در ژانری که هرگز کتابی دربارهاش نخواندهاید، یک اثر پیشپاافتاده خواهد شد و بدونشک، خوانندگانِ مشتاق این ژانر متوجه فقدان توانایی شما خواهند شد.
برخی از نویسندگان مشهورِ ژانر تخیلی عبارتند از: سی. اِس. لوئیس، تی. اِیچ. وایت، فریتس لایبِر، جِی.آر.آر. تالکین، سوزانا کلارک و کِلی لینک.
از نمونه های کلاسیک این داستانها نظیر سفر به ماه و سفر به اعماق زمین که نویسنده معروف فرانسوی ژول ورن نام برد که آنها را به رشته تحریر درآورده.
بله، اما نگذارید خواندن به بهانهای برای فرار از نوشتن تبدیل شود. هر لحظه که حس کردید مغزتان واقعاً بنزین تمام کرده، سریع بروید و حداقل نیم ساعت مطالعه کنید.
حتی میتوانید دربارۀ موضوعی کاملاً بی ربط با موضوع کتابتان بخوانید. این شاید برای تحریک خلاقیت شما مفیدتر هم باشد.
گام دوم: تصمیم بگیرید داستان شما شامل چه عناصر جادویی خواهد بود
تمام داستانهای تخیلی شامل عناصر جادویی نمیشوند، اما آن داستانهایی که این عناصر را در خود دارند، با نظم به قلمروی جادو پا میگذارند. جادو به نوعی منطق و روش نیاز دارد و باید برای خوانندگان روشن و غیر مبهم باشد.
برای عناصر جادویی به طور کامل برنامهریزی کنید. به این بیندیشید که آیا این عناصر به توضیح یا تفسیر نیاز دارند تا برای خوانندگان منطقی برسند و اینکه این عناصر در دنیای شما چه «قوانین» یا محدودیتهایی دارند.
اگر داستان شما در یک جامعهی تاریخی اتفاق میافتد (یا در یک جامعهی خیالی بر اساس برخی فرهنگهای تاریخی واقعی)، حتما دربارهی آن جامعه یا فرهنگ تحقیق کنید تا نوشتههایتان از صحت و صداقت برخوردار باشد.
گام سوم: خوانندگان خود را در اوایل داستان تور کنید
جلب توجه خواننده از آغاز، برای هر داستانی مهم است، بهویژه اگر کتاب داستان تخیلی باشد. خوانندگان علاقهمند به این ژانر تمایل دارند وقتی که برای خواندن میگذارند، ارزشش را داشته باشد، در نتیجه ناکامی در جلب توجه خوانندگان در آغاز داستان ممکن است سبب از دست رفتن علاقهی آنها شود.
لازم نیست جذابیتهای داستان را مثل بمب در ابتدای داستان منفجر کنید. باوجوداین، حداقل باید به نکات هیجانانگیز و جالبی که در راه است، اشاره کنید. لازم است به نکات هیجانانگیز و جالبی که در ابتدای داستان وعدهشان را دادید، عمل کنید، پس زیر قولتان نزنید.
گام چهارم: پیش از پدیدار شدن حوادث داستان، شخصیتهای اصلی خود را معرفی کنید
بسیاری از نویسندگان ژانر کتاب داستان تخیلی، داستانشان را صحنههای نبرد شروع میکنند. با اینکه این رویکرد میتواند هیجانانگیز باشد و برخی از خصوصیات خاصِ شخصیتهای اصلی را فاش کند، واقعیت این است که خوانندگان متوجه نمیشوند آن شخصیتها که هستند یا چرا مرگ آنها (یا پیروزیشان) معنادار است.
وجود صحنهی نبرد در آغاز داستان بد نیست، اما بدانید که ممکن است برای خوانندگان جالب نباشد. اگر تصمیم گرفتهاید داستان را با یک صحنهی دراماتیک شروع کنید، یک یا دو پاراگراف بعد از آن صحنه فاصله بگیرید تا شخصیتها در ذهن خواننده بنشینند. هنگام معرفی شخصیتها، نام آنها را به کار ببرید. سعی نکنید با به کار بردن «ضمایر» مرموزانه عمل کنید، چون ممکن است خواننده علاقهاش را از دست بدهد.
گام پنجم: از میل شدید به نوشتن همهی جزئیات و توضیحات اجتناب کنید
جزئیات روش خوبی برای تقویت و پیشبرد داستان هستند. با این حال، توضیحات بیش از حد میتواند با تغییر مسیرها و اطلاعات حاشیهای، روند داستان را با مشکل مواجه کند. اجازه بدهید خیالاتی که در سر دارید با انتخاب مهمترین و بهجاترین جزئیات برای هر صفحه، جان بگیرند.
بهجای اینکه جزئیات را با صراحت تشریح کنید، به دنبال راههایی باشید تا به صورت نامحسوس از طریق شرح وضعیت، تفکر و دیالوگ، جزئیات را به داستان اضافه کنید تا از تفصیلهای بیمورد داستان بکاهید و جریان داستان را بهتر کنید.
در نوشتن کتاب داستان تخیلی سماجت به خرج دهید
سرسخت باشید! دانش گنج است و تمرین کلید آن است. تمرین کنید تا استاد شوید. دائم بنویسید، فرقی نمیکند داستان باشد یا فقط یک فکر یا یک مشاهده. هر چقدر بیشتر بنویسید، نتیجهی بهتری خواهید گرفت. لزومی ندارد نوشتههای شما بیعیبونقص باشد. لزومی ندارد آنگونه از آب دربیاید که از اول میخواستید. چیزی که اهمیت دارد تمرین مداوم است. برای بررسی سبک و سیاق نوشتن، زمان کافی خواهید داشت.
از خودتان سوال بپرسید
دائم دربارهی داستان، انگیزهها و شخصیتها از خودتان سوال بپرسید. هر چیز و هر کس در رمان شما باید دلیلی برای بودن داشته باشد. اگر میگویید برگ درختان سبز است، فصل بهار یا تابستان را به خواننده القا میکنید. اگر میگویید فلان شخصیت سه روز ریش صورتش را اصلاح نکرده است، برداشت خواننده این است که شاید اجباری در کار است (یا شاید او بازیگر است.)
هر شخصیتی در داستان برای آنچه انجام میدهد، انگیزه دارد، بنابراین هنگام نوشتن از «آنها» سوال بپرسید: «چرا میخوای سوار اون هواپیما بشی و اون (مرد) رو تو مراکش تنها بذاری؟»
فاصله گرفتن های موقت
در مواقعی، از کار فاصله بگیرید تا دورنمایی از داستان به دست آورید. نوشتن با فاصله گرفتنهای موقت بهتر میشود. هنگام بازگشت، اغلب بهتر میتوانید اشکال کارتان را تشخیص دهید، در حالی که این تشخیص هنگام نوشتن، کار دشوارتری است. پس از اتمام یک فصل، یک هفته آن را کنار بگذارید و با یک نگاه تازه، دوباره به آن بازگردید.
اگر دچار «انجماد نوشتن» شدهاید (حالتی که در آن قادر نیستید به چیزی که میخواهید بنویسید یا چگونگی ادامهی آن، فکر کنید): چند روز یا بیشتر دست از نوشتن بردارید و برای آرام کردن افکارتان به موسیقیهای ملایم و آرامبخش گوش دهید.
برای تمرین نوشتن لزوماً بنا نیست همیشه در حال نوشتن باشیم. بسیاری از کارهای غیرنوشتاری نیز میتوانند به عنوان عادتهای مکمل نویسندگی به افزایش خلاقیت ما کمک کنند.
گاهی بهترین کار برای تقویت قوای ذهنی و رسیدن به ایدههای تازه، فاصله گرفتن از نوشتن است.
پیادهروی در مسیر نویسندگی
در میان تمام عادتهای غیرنوشتاری نویسندگان یکی از آنها بیش از هر کار دیگری به چشم میخورد: پیادهروی. نویسندگی و پیادهروی به هم گره خوردهاند. پیادهروی فقط یک توصیۀ ساده نیست که بتوانیم به راحتی از کنار آن بگذریم. میتوان گفت که پیادهروی بیش از سلامت جسم، برای حفظ سلامت ذهن یک نویسنده ضرورت دارد.
نیچه که اغلب با داشتن مداد و دفتر یادداشتی چرمی در درهها قدم میزد میگوید:
“فقط افکاری که در هنگام قدم زدن به ذهن خطور میکنند با ارزش هستند.”
چاندرا موریلا بیل در مقالهای با عنوان بهتر نوشتن بدون نوشتن یک کلمه دربارۀ اهمیت قدم زدن میگوید:
در حین کار، گاهی حس میکنید به بنبست رسیدهاید یا نیروی کافی برای ادامۀ نوشتن ندارید. ورزش باعث میشود اکسیژن لازم جذب مغز شود و کارکرد آن بیشتر شود. گاهی فکر کردن زیاد باعث سرکوب خلاقیت میشود. در حالی که مغز نیاز به انرژی و استراحت دارد.
وقتی قدم میزنید، رنگ خانهها، گلها و شکل ابرها را میبینید. در خیابان علائم و چیزهایی را میبینید که در حالت عادی به آنها هیچ توجهی نمیکردهاید. حتی پنجرهها و پردهها هم میتوانند الهامبخش باشند.
یک دلیل ساده و روشن برای پیادهروی این است که ذهن، در اثر کمتحرکی کند میشود. پیادهروی چارۀ کار است: نه وسیلۀ خاصی میخواهد و نه مهارتی که نیاز به یادگیری داشته باشد.
دوست دارید مهارت پیادهروی را یاد بگیرید؟
اینگونه است:
− از درب خانه یا محل کارتان بیرون بزنید.
− شروع کنید به راه رفتن.
− بعد از حداقل ۲۵ دقیقه تکلیف شما انجام شده، حالا بهتر است بروید دوش بگیرید، یا بهتر از آن چند کلمهای بنویسید.
از نظرات دیگران استفاده کنید
اجازه دهید دیگران دستنوشت کتاب داستان تخیلی شما را بخوانند. با این کار میتوانید نظرات با ارزشی را از آنها دریافت کنید و حتی شاید این کار در ادامهی نوشتن هم به شما کمک کند.
نوشتههای بد را دور بیندازید
تعجبی ندارد که نوشتههای بسیاری، خوب از کار در نیایند. از حذف شخصیتها، طرح داستان و هر چیز دیگری از کتاب که مؤثر واقع نمیشود، نترسید. همچنین، از افزودن عناصر و شخصیتهای جدید که رخنهها را پر میکنند و به نوشتهی شما معنا میبخشند، نترسید. در مورد موضوعات غیرداستانی، هرگز از یافتن حقایق بیشتر برای پشتیبانی از گفتههایتان نترسید!
یادتان باشد بسیاری از نویسندگان پیش از یافتن ایدههای ناب، پیشنویسهای زیادی را روانهی سطل آشغال کردهاند.
ورونیکا راث، نویسندهی رمان سهگانهی «سنتشکن» در وبلاگ خودش میگوید وقتی در کالج درس میخواند حداقل ۴۸ بار برای یافتن ایدهی این کتاب تلاش کرد.
سعی کنید همیشه ایدههای تازه از ذهنتان تراوش کند تا بهانهای برای ننوشتن نداشته باشید. لازم نیست همه چیز داستان سر جای خودش باشد، همین که خواننده را راضی کند، کافی است.
اگر از نوشتن خسته شدید، به خودتان زمان بدهید تا با دنیای بیرون تماس برقرار کنید، درست جایی که زادگاه ایدههای جدید است، یا نویسندگی آزاد (نوشتن بدون توجه به املا، دستور زبان، ویرایش یا موضوع) را تجربه کنید و فقط و فقط بنویسید، حتی اگر به نظرتان بد بیاید.
تمرین ساده نویسندگی:
آزادنویسی کنید
«نویسنده کسی است که نوشتن برای او راحت است.»
همانطور که یک قهرمان المپیک از سالها و ماههای قبل از مسابقه بهسختی تمرین میکند؛ شما هم برای نوشتن ۱ روزۀ کتاب نیاز دارید عضلات نویسندگیتان را تقویت کنید. پس باید از همین حالا تمرین آزادنویسی را به اولویت برنامۀ روزانۀ خودتان تبدیل کنید.
برای آزادنویسی با این دو عادت شروع کنید:
تمرین صفحات صبحگاهی
به طور ساده میتوان گفت که صفحات صبحگاهی، سه صفحه دستخط معمولی و روی هر برگ از دفتر است که به طور تداعی آزاد و بدون تفکر مینویسید و دست از روی کاغذ بر نمیدارید.
تمرین هزار کلمه
- میتوانید کاغذ و قلمی بردارید و یا یک فایل ورد با اندازۀ A5 باز کنید.
- بالای صفحه یک عنوان بگذارید. مثلاً به این صورت: «کتاب سال محمد سیدا تابستان ۱۴۰۰»
- یک فونت زیبا انتخاب کنید. برای نمونه فونت ایران سنس.
- ابتدای صفحه تاریخ روز را ثبت کنید.
- شروع کنید به تایپ کردن. بین ۲۵ تا ۳۰ دقیقه زمان در نظر بگیرید و بیوقفه بنویسید. البته با توجه به سرعت تایپ شما ممکن است در آغاز کار بیشتر هم طول بکشد اما بهمرورزمان نوشتن تنظیم میشود.
- اصلیترین مسئله در این روش این است که برونریزی ذهنی انجام دهید؛ یعنی روی چیزی که مینویسید حساسیتی نداشته باشید. بههیچعنوان برای ویرایش به عقب برنگردید.
- بیوقفه و بدون فکر کردن بنویسید. فقط باید یک تعهد ذهنی در شما ایجاد شود که این هزار کلمه را کامل کنید.بعد از نوشتن ۵۰۰-۶۰۰ کلمه کاملاً متوجه میشوید که ذهنتان شکوفا میشود و فوران ایدهها را حس خواهید کرد.
نوشتن هزار کلمه در روز باعث میشود ایدهها و نوشتههای خوب از دل آنها بیرون بیاید و فرایند نویسندگی راحتتر و آسانتر شود. مدتی که از نوشتن روزانۀ شما بگذرد احساس دردناک و استیصال اولیه از بین رفته و به کاری لذتبخش تبدیل خواهد شد.
از آنجا که کسی قرار نیست این نوشتهها را ببیند میتوانید هرچه میخواهید به هر شکلی که دوست دارید بنویسید. بعد از مدتی متوجه میشوید که مشغول نوشتار درمانی خودتان هستید. روانکاوی دارید که هرروز به سراغ او میروید و به شما مشاوره میدهد.
نوشتن کتاب، قدرت و اعتبار شما را در زمینهی کاریتان افزایش میدهد.
بسیاری از افراد دوست دارند محتوا تولید کنند، ایدههای خوبی دارند اما توان نوشتن آنها را ندارند. در هر حوزهای که هستیم، محتوا، آموزش یا هر جای دیگر برای دیده شدن به تمایز نیاز داریم. نوشتن یک راه سریع و قابلدسترس برای ایجاد تمایز است. در دوره جامع مستری ذهن برترشما میآموزید که کتاب خود را بنویسید.