چرا آدم های خوب کارهای بد می کنند؟ (چگونه از دشمنی با خود دست بکشید!) اثر دبی فورد
کتاب چرا آدم های خوب کارهای بد می کنند دروازهای است به روی آگاهی بیشتر نسبت به رفتارهای خود و دیگران.
معرفی کتاب چرا آدم های خوب کارهای بد می کنند ؟ (?Why good people do bad things)
دبی فورد در کتاب صوتی چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند، حقایقی را با شما در میان میگذارد که با شنیدن آنها به نیروهای معنوی شگفتانگیز درون خود پیمیبرید. کتاب حاضر این نکته مهم را به شما میآموزد که هر یک از صفتهای خوب و بد شما همچون دو طرف الاکلنگ هستند که باید میان آنها تعادل ایجاد کنید.
بدون شک برای همهی ما پیش آمده که در زمانهای مختلف و موقعیتهای گوناگون به طرز غیر منتظرهای با رفتارهای عجیب و غریب از از اطرافیان، آشنایان و دوستانی که حتی لحظهای فکرش را نمیکنیم این چنین اقدامات نادرستی از آنها سر بزند، مواجه شدهایم.
گاهی در زمانهای خاص که موفقیت و دستیابی به خواستههایمان در یک قدمی ما قرار دارد، ناخودآگاه به رفتارهای خود ویرانگرانهای دست میزنیم که دلیلش نه تنها برای دیگران بلکه برای خود ما هم، عجیب و غریب است.
حتما برای شما هم سوال باشد که چرا؟
- دلیل این رفتارهای آزاردهندهی من و دیگران چیست؟
- آیا همهی باورها و ارزشهایی که از طریق والدین، معلمان و اطرافیان از دوران کودکی تا به حال همراه ما بوده و اکنون سایهی آنها را بر تمامی رفتارها و اقداماتمان احساس میکنیم، به راستی ارزشمند هستند؟
- راهی برای تغییر باورهای محدود کننده که سبب تاریکی و درد و رنج من میشود وجود دارد؟
- چگونه میتوانم از آنها رهایی یابم؟
دبی فورد در کتاب چرا آدم های خوب کارهای بد میکنند با تاکید بر مفاهیمی مانند سایهها، مکانیزم دفاعی انکار، باور و نگرشهای محدود نسبت به مسائل پیرامون، منیت دروغین، ترسها و خجالتهای نابجا که پایه و اساس رفتارهای کنونی ما را شکل میدهد به این قبیل سوالات پاسخ میدهد.
“دبی فورد، بزرگترین فاجعهٔ بشر را به خوبی برملا میکند: از دست دادن خویشتن حقیقی و گسست حاصل از آن که زندگی را ویران میسازد و پیامدهای این واقعه برای دیگران. از صمیم قلب مطالعهٔ این کتاب را به همه توصیه میکنم!”
-دکتر هارویل هندریکس، نویسندهٔ کتاب «به دست آوردن عشق دلخواه»
چرا آدم های خوب کارهای بد می کنند
کتاب «چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند» نوشتهی «دبی فورد» در سفری از تاریکی به روشنایی و از درد عاطفی به آزادی معنوی، این امکان را به شما میدهد تا ژرفترین پشیمانیهایتان را التیام بخشید؛ در برابر ناامنیهایتان بایستید؛ با تردیدهایی که نسبت به خود دارید، دوست شده و با دیوهای درونی روبهرو شوید.
کتاب چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند به ما یاد آور میشود که تجارب انسانی بههیچرو مطلق نیستند و ما با نقابهای بسیار خود در برابر نقابهای بسیار بازیگرانی دیگر روی صحنهی زندگی مشغول بازیکردن نقش هستیم.
در توضیحات پشت جلد کتاب میخوانیم:
با خواندن این کتاب یک زندگی متفاوت، سرشار از شور، معنا و هدف کشف خواهید کرد.
در بخشی از کتاب چرا آدم های خوب کارهای بد می کنند؟ (چگونه از دشمنی با خود دست بکشید!) نوشته دبی فورد میخوانیم:
برای دست کشیدن از خودویرانگری باید با خودمان رو به رو شویم و مشتاق درک این نکته باشیم که چگونه گسست بنیادین از طبیعت اصلیمان موجب شده است یک خود ساختگی بسازیم که من در این کتاب آن را خود دروغین مینامم. خود دروغین ما مجرمیست که ما را به انجام کارهای ناشایست، از بین بردن روابط، ویرانی آرزوها و در معرض خطر قرار دادن خودمان وامیدارد.
هدف من از این کتاب، آن است که درک کنید ژرفترین رنجهایتان از گسست نخستین و بنیادین میان طبیعت والاتر و وجود بشری شما برمیخیزد. قصد من این است که عاشقانه از شما پشتیبانی کنم تا دروغها و تحریفها، شرمندگیها و احساس گناهها را که ناآگاهانه شما را به بدترین دشمن خود تبدیل میکند، برملا سازید.
کتاب چرا آدم های خوب کارهای بد می کنند مناسب چه کسانی است؟
اگر دوست دارید خودتان را بیشتر بشناسید و درک عمیقتری نسبت به ناخودآگاه خود داشته باشید، شنیدن این اثر میتواند به شما کمک زیادی کند. همچنین افرادی که به کتابهای خودشناسی و خودسازی علاقه دارند، از شنیدن این کتاب صوتی کاربردی لذت خواهند برد.
دبی فورد را بیشتر بشناسیم:
این نویسنده، مربی و متخصص معتبر بینالمللی آمریکایی در رشته روانشناسی از دانشگاه جان. اف. کندی فارغالتحصیل شد. او تابه امروز آثار متعددی در حوزه تحول فردی نوشته است و بیشتر آنها جزو پرفروشترین آثار در زمینه روانشناسی و توسعه فردی به شمار میآیند و بیش از یک میلیون نسخه از آنها فروخته و به 32 زبان ترجمه شدهاند.
دبی فورد (Debbie Ford) در سال 2001 جایزه بهترین استاد سال را بهخاطر تلاشهای فراوانش در زمینه روانشناسی و عرفان از آن خود کرد. وی همچنین بنیانگذار بنیاد فورد است که در آن تکنیکهای مؤثر و متفاوتی در زمینه مربیگری معرفی میکند.
فورد موضوع «اثر سایه» را برای اولینبار مطرح کرد و آن را در کتابها و کارآگاههای خود آموزش میدهد.
گزیده هایی از کتاب چرا آدم های خوب کارهای بد می کنند؟
اگر چه شاید با ناباوری به دیگران بنگریم که مرتکب جرمهای برخاسته از شهوت، نادانی یا زیادهخواهی میشوند و فریاد بکشیم: «امکان ندارد بتوانم چنین کاری بکنم!»، پژوهشها نشان دادهاند که در شرایط درست یا اشتباه، امکان دارد بیشترِ ما تحت تأثیر قرار بگیریم، از مسیر بیرون برویم و متقاعد شویم دست به رفتارهایی بزنیم که هرگز باور نمیکردیم در توانمان است.
راز بزرگ این است:
خودهای بسیاری در وجود ما هستند، زیرا درون یکایک ما هر ویژگی ممکن نهفته است. چیزی نیست که بتوانیم ببینیم و قضاوت کنیم و نباشیم. همهٔ ما نور و تاریکی، معصوم و گناهکار و دوستداشتنی و نفرتانگیز هستیم.
خودویرانگری، روش ما برای بیرونی کردن خجالت درونیست؛ یعنی ناآگاهانه کاری انجام میدهیم که ما را خجالتزده کند تا بتوانیم آن رویدادی را که اول از همه موجب شرمندگی ما شد، درمان کنیم.
ضروریست که صداقت بنیادین را به جنبههایی که انکار میکنیم، مهربانی و همدلی راستین را به بخشهایی از وجودمان که از آنها خجالت میکشیم و شجاعت اصیل را به زمینههایی در زندگیمان که میترسیم به آسیبپذیری خود اعتراف کنیم، بیاوریم.
این وجود حقیقیمان نیست که ما را به مسیرهای تاریکی که شرافت و عزت نفس ما را از بین میبرند، میکشاند.
این وجود پیشرفتهتر ما نیست که موقعیتهایمان را ویران میکند و ما را به رنج و حقارت میکشاند، بلکه در واقع وجود زخمی ماست؛ بخشی که مالامال از خجالت و ناامنیهای پنهان است.
منیت زخمی، جنبهای از بشر بودن ما بوده و چنین طراحی شده است تا در برابر گرایشهای بسیار تاریکمان آسیبپذیر باشد و این قدرت را دارد که تلاشهای ما را بیثمر و رویاهایمان را محو کند.
ما با یادگیری ترفندهای تازه یا راهکارهای بیشتر برای پنهان کردن نقصهایمان به آرامش نمیرسیم، بلکه با در آغوش گرفتن ناامنیهای بیشتر، خجالتهای بیشتر، ترسها و آسیبپذیریهای بیشتر خود به آرامش میرسیم.
هنگامی که به درمان گسست میان نور و تاریکی وجودمان، یعنی دکتر جکیل و آقای هاید خود میپردازیم، به منابعی دست مییابیم که بهتر انتخاب کنیم، دارای افکار نیروبخشتری شویم و به گونهای رفتار نماییم که احساس خلاقیت و سربلندی داشته باشیم.
چرا کل خودتان را قبول ندارید؟
پاسخ ساده است: زیرا در خردسالی تربیت شدید که خودتان نباشید.
شما شرطی شدید که باور کنید اگر با کل وجودتان، یعنی وجود حقیقیتان ظاهر شوید و همهٔ بخشهای خودتان – هم تاریک و هم روشن، هم خوب و هم بد – را نشان دهید، مورد تحقیر و بیاعتنایی قرار میگیرید و به شما برچسب زده میشود.
از این رو حتی پیش از آن که بتوانید جملهای بنویسید، این روند دردناک و غمانگیز جدا شدن از کل وجودتان را آغاز کردید، زیرا میخواستید دوست داشته شوید، پذیرفته شوید و تعلق داشته باشید.
خود دروغین ما توسط هوسهای نابجا، نیازهای برآوردهنشده و احساسهای عمیق بیارزشی ما هدایت میگردد. خود دروغین ما حاضر است به هر بهایی برنده شود و در پی رضایتهای بیرونی میرود تا خلأی عاطفی نهفته در زیر چهرههایی را که از خودمان به جهان نشان میدهیم، پر کند.
انسانی که در درون آرام باشد، همه چیز دارد. انسانی که با جنگ درونی تکهتکه میشود، هیچ چیز ندارد.
وقتی به این درک میرسیم که هم خوب و هم بد، هم تاریک و هم روشن، هم قوی و هم ضعیف، هم باهوش و هم اغلب بسیار احمق هستیم، روند والای التیام گسست درونی را که همواره در دورانی از زندگی برای بیشتر ما رخ میدهد، آغاز میکنیم.
میتوان سایههای ما را به عنوان مجموعهای از خودهای ناقص در نظر گرفت که درست زیر سطح هشیاریمان وجود دارند و وقتی به آنها بیاعتنایی میکنیم، نیروهای قدرتمندی میشوند که میتوانند به عنوان وجودهای مستقل زندگی کنند. ممکن است آنها در هر زمانی در زندگیمان بیرون بپرند و همان دستاوردهایی را که برای به دست آوردنشان بسیار زحمت کشیدهایم، از ما بربایند.
رهایی از فشار درونی
روان ما به گونهای طبیعی در جست و جوی رهایی از فشار درونی حاصل از سرکوب جنبههای طردشدهٔ ماست. برای همین است که خبرهای بد، رفتارهای بد و به ویژه داستانهای رسانهها که از سقوط آدمهای برجسته بهرهبرداری میکنند، برای ما جذاب میشود.
درد و رنج، بزرگترین محرک ما برای تغییر به شمار میآید. درد و رنج، دیلم معنوی ماست که به زور در را به روی واقعیتهای جدید باز میکند.
اگر همه چیز بینقص باشد، آیا به وجود ژرفتر خود مینگریم، در آن سکنی میگزینیم، با آن میآمیزیم، در آن به جست و جو میپردازیم و در زندگیمان تغییر ایجاد میکنیم؟ به احتمال زیاد در پناه آسایش جهانهای امن خود فقط به زندگی روزمره ادامه میدهیم.
ما آدمهای خوب، هنگامی کارهای بد میکنیم که از امیال ابتدایی و بشری خود دوری میجوییم و درد، ناخشنودی، دلشکستگی و خواستههای متضاد خودمان را انکار مینماییم.
وقتی از داشتن نیازها و ضعفهای بشری خجالت میکشیم و آنها را در خود انکار میکنیم. برای بیشتر ما باید فاجعهای پیش بیاید تا ترَک برداریم و گشوده شویم، از ذهن خود بیرون بیاییم و به قلبمان وارد شویم. به درد و رنج قلب شکسته و رؤیاهای فروریخته نیاز است تا به بیرون از واقعیتهای محدودی که برای خود ایجاد کردهایم، پیش رانده شویم.
انسانی که در درون آرام باشد، همه چیز دارد.
انسانی که با جنگ درونی تکهتکه میشود، هیچ چیز ندارد. اگر کارهای کسانی را که به مردم بیگناه آسیب میرسانند، انکار و توجیه کنیم یا نادیده بگیریم، ما نیز مرتکب جرم شدهایم.
هر بار که روی خود را برمیگردانیم، با متجاوزان، با آدمهای بد، همدست شدهایم. خودویرانگری، مانند چکشیست که مدام با آن بر سر خودمان میکوبیم، اما همین ضربهها سرانجام ما را بیدار و وادار میکند که هشیار شویم.
گزیدهای از جملات زیبا برگرفته از آثار مختلف دبی فورد
ما پذيرفته ايم كه به بخش هايي از وجود خود اجازه بودن ندهيم و در نتيجه مجبور هستیم انرژي رواني بسياري را صرف پنهان نگه داشتن آنها بكنيم.
**************
اگر عظمت فرد ديگري را تحسين مي كنيد، آنچه میبينيد عظمت خودتان است؛ اگر اين ويژگي را نداشتيد توجه شما به آن جلب نمي شد.
**************
دردی که از مشاهدۀ کاستی هایمان عارض ما می شود، وادارمان می نماید تا آنها را پنهان سازیم و برای جبران جنبه هایی که در خود نفی می کنیم، نقطۀ مقابل آنها شویم. سپس نقاب های شخصیتی برای خود به وجود می آوریم تا به خودمان و دیگران بقبولانیم که “آن” هستیم.
**************
هنگامی که جنبه ای را در وجود خود نمی پذیرید، آن جنبه، زندگی شما را اداره می کند.
**************
هنگامی که تلاش می کنیم تا “چیزی” نباشیم، در واقع منابع درونی خود را هدر می دهیم.
**************
بیشتر ما زیر سلطۀ کودک هشت سالۀ درون خود هستیم. و این کودک که نیازهایش برآورده نشده است، به ما التماس می کند تا او را بپذیریم. بهتر است تا آنجا که می توانید به گذشته بازگردید و در ذهن خود به جست و جو بپردازید تا وضعیتی را بیابید که در آن پذیرفتن و درک ویژگی مورد نظر برای شما ساده تر باشد.
**************
اگر التیام نیابیم، گذشته، زندگی مان را از بین می برد و خلاقیت، موهبت ها و استعدادهای بی همتای ما را دفن می کند.
**************
ما هیچگاه هیچ کس را از دست نمی دهیم، بلکه فقط رابطههایمان تغییر شکل می دهند. ممکن است جسم کسی در کنار ما نباشد، اما همواره در درونمان حضور خواهد داشت.
دبی فورد | کتاب شهامت
**************
“ترجیح می دهم کامل باشم تا اینکه خوب باشم. برای اینکه انسان کاملی باشیم باید تمام جنبه های وجودمان را خواه خوب یا بد را در بر بگیریم. برای آنکه انسان کاملی باشیم باید خوشحال و شاد و راضی و همچنین خودخواه و خشمگین و غمگین باشیم.
اگر خود را فقط مالک نیمی از وجودمان یعنی آن نیمهی خوب بدانیم و نیمه ی دیگر را «انکار» کنیم، کامل بودن را به اندازه ی کافی احساس نخواهیم کرد. آنگاه یک نوع احساس آزار دهنده را تجربه میکنیم که گویی همیشه خطایی در ما وجود دارد!”
ایمان داشتن اصلا چیز بدی نیست؛ مثبت بودن هیچ اشکالی ندارد؛ اما بسیاری اوقات لازم است که قدم بعدی را خودتان بردارید.
با خودتان عهد ببندید که به آنچه دوست دارید برسید و برای آن برنامهریزی کنید. هرگاه خواستید خودتان را محک بزنید که چقدر در تغییر زندگیتان جدی هستید، نگاهی بر برنامهریزیهایتان بکنید.
اگر برنامهریزیای برای کارهایتان نکردهاید، کمی به عقب برگردید و ببینید آیا واقعا با خودتان پیمان بستهاید یا خیر.
اگر هرچه هست فقط در ذهنتان است، پس باید آن را رویا پردازی نامید، نه برنامهریزی!
برنامههایی که فقط در ذهنمان جای داشته باشند به مرور زمان به فراموشی سپرده میشوند.
اگر برنامههایتان را بنویسید و در دسترستان نگه دارید احتمال دستیابی به اهدافتان بیشتر خواهد بود.
گاندی میگوید: من کاملا اطمینان دارم که هر زن و مردی در این دنیا میتواند به جایی برسد که من اکنون رسیدهام؛ فقط کافی است همانند من تلاش کند و به اندازه من امید و ایمان داشته باشد.
دیگر آثار دبی فورد
اگر به آثار دبی فورد علاقمند هستید به شما پیشنهاد میکنیم مقالات زیر را نیز مطالعه نمایید:
- معرفی و خلاصه کتاب راز سایه دبی فورد
- معرفی و چکیده کتاب پاکسازی آگاهی در 21 روز اثر دبی فورد
- چکیده تمرینات کتاب پاکسازی آگاهی در 21 روز اثر دبی فورد
- معرفی و خلاصه کتاب شجاعت، شهامت غلبه بر ترس ها و برانگیختن اعتماد به نفس
- خلاصه کاربردی کتاب نیمه تاریک وجود دبی فورد
- معرفی کتاب نیمه تاریک وجود اثر دبی فورد
اگر شما هم این کتاب را مطالعه کردهاید نکته نظرات ارزشمند خود را در بخش نظرات این مقاله وارد نمایید.
موفق و پیروز باشید